داستان کوتاه دو قورباغه


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : جمعه 3 بهمن 1393
بازدید : 640
نویسنده : امیرحسین

قورباغه کوچولو به قورباغه پیر از یک بوفالوی پیر سخن می گفت.

قورباغه پیر گفت: من میتوانم خودم را به همان اندازه بزرگ کنم، تو میتوانی خودت ببینی. سپس خودش را باد کرد و باد کرد.

بعد از قورباغه کوچولو پرسید: به این بزرگی بود؟

قورباغه کوچولو که هیجان زده شده بود، گفت: خیلی بزرگتر از این بود.

قورباغه پیر دوباره خودش را بیشتر باد کرد و گفت: آن بوفالو از این هم بزرگتر بود؟

و باز قورباغه کوچک پاسخ داد: بزرگتر پدر خیلی بزرگتر.

دوباره قورباغه پیر خودش را باد کرد و نفسی عمیق کشید و بزرگ و بزرگتر شد. سپس به پسرش گفت: من مطمئن هستم که آن بوفالوی نر از این اندازه بزرگتر نباشد.

اما در این لحظه قورباغه پیر که خودش را خیلی باد کرده بود ترکید.

نکته: گاهی تقلید نوعی خودکشی است.





:: موضوعات مرتبط: داستان كوتاه , ,
:: برچسب‌ها: داستان , داستان کوتاه , داستان کوتاه دو قورباغه , دو قورباغه , بوفالو , بزرگ , تقلید , پدر , قورباغه پیر , قورباغه کوچولو , موفقیت , داستان کوتاه موفقیت ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان همه چیز از همه جا و آدرس iranianblog.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com